نظريه غايت انگاري در نزد فيلسوفان پيش از سقراط و حتي در نزد افلاطون به صورت يك مسأله جدي و واضح فلسفي مطرح نبوده است، گرچه ميتوان در آثار آنها، براي اين نظريه مؤيداتي يافت.
ارسطو به صورت واضح و جدي نظريه غايت انگاري را مطرح كرده و نظريه او تقريباً بلامنازع تا پايان قرون وسطي به حيات خويش ادامه داده و از سوي فيلسوفان مدرسي به ويژه سنت توماس آكوئيني مورد حمايت جدي قرار گرفت.
بعد از رنسانس فرانسيس بيكن به عنوان پايه گذار علم جديد و دكارت به عنوان مؤسس فلسفه مدرن، گرچه اصل علت غايي را انكار نكردند، اما به صورت بيرحمانهاي به نظريه غايت انگاري هجمه آوردند و آن را از ورود به عرصه فيزيك و علوم تجربي منع و به حوزه متافيزيك سوق دادند و حتي كندوكاو متافيزيكي دربارهاي اين نظريه را بيثمر دانستند.
واژگان كليدي: علت فاعلي، علت غايي، ماشين وارگي، متافيزيك، علم